آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

آتشین

بدون عنوان

اینجا هم خونه همون فامیل دوری هست که تازگیها داخل شهرک پیداشون کردیم خیلی گل هستن کاش زودتر میدونستم که داخل شهرک هستن تا اینقدر تنهایی اذیتم نمیکرد ولی باز هم خدا رو شکر ...
19 شهريور 1392

بدون عنوان

ببینید بلا خانم رفته کجا ایستاده و محو تماشای تلویزیون شده ای شیطون مامان ...
19 شهريور 1392

بدون عنوان

    جیگر مامان خیلی آب بازی رو دوست داره یکروز در میان حمامه اینجا خوشکلم برای این ناراحته که چرا از پارک اومدیم خونه رفته بود روسریم رو اورده بود و بهم می گفت در  د یعنی دوباره من و ببر پارک هر روز کارشه که میره پشت در و بهم میگه در  د فدای نگاه کردنت بشم عزیزم وقتی هم از خواب بیدار میشه بهم میگه مامان تاب تاب  اینقدر این پرنسس مامان شیرین شده که خدا میدونه   ...
19 شهريور 1392

بدون عنوان

آدرینا جون در فکر عمیق اینجا هم آدرینا خانم داره با بابا میثم جونش بازی میکنه قربونه اون قدمهات بشم جیگرممممممممممم فدای اون ایستادنت بشم نفسم       ...
18 شهريور 1392

بدون عنوان

اینم کادوی خاله ساجده به پرنسس مامان       وقتی قطار رو براش روشن کردم اولش فقط به قطار نگاه میکرد ولی بعدش ببینید بلا خانم چه کار کرده اینجا هم در حال الو کردنه خوشکل خانم دو روز پیش رفته بودیم جهرم و رفتیم جاده فرودگاه         ...
18 شهريور 1392

بدون عنوان

دخمل مامان دیگه حسابی راه افتاده الهی مامان فدای اون قدم برداشتنات بشه گلکم چند روزی بود که آدرینا جونم شبها درست خواب نداشت ولی الهی شکر الان دو روزی میشه که خوابش حسابی خوب شده  
18 شهريور 1392

بدون عنوان

آدرینا جونم تا دیروز فقط دو تا از اجزای صورتش رو میشناخت (چشم و زبان)اما از امروز سه تا از اجزای صورتش رو میشناسه(چشم و زبان و بینی) الهی مامان فدای دختر باهوشش بشه که تا یک مرتبه یه چیز رو بهش میگیم زود یاد میگیره چند روز هست که خاله هم زیاد میگه البته به زبان خودش آله این روزا همش خونه فامیلای شوهرم هستیم حسابی دارم از تنهایی بیرون میام خیلی خوشحالم بیشتر بخاطر آدرینا جونم یکی دیگه از فامیلهای دورمون هم داخل شهرک پیدا کردیم خیلی ماهن خلاصه خیلی خوشحالم آدرینا که حسابی بهشون عادت کرده    
12 شهريور 1392

بدون عنوان

جیگر مامان امروز ١٣ ماهش شد قشنگم سیزده ماهگیت رو بهت تبریک میگم انشاالله همیشه شادو سلامت باشی ناز گلم عزیز دلم رو امروز بردم دکتر آخه چند شب هست که نمیخوابه و همش تو خواب جیغ میزنه دکتر گفت که گوش درد داره میگفت بخاطر دندوناشه که میخواد بیرون بیاد ولی من باز چند روز دیگه حتما میبرمش دکتر متخصص کلی هم دکتر قربون صدقش رفت همش بهم میگفت دلم نمیاد به خوشکل خانم دارو بدم و فقط بهش استامینوفن داد گفت فقط شبها برای اینکه کمتر اذیت بشه بهش چند شبی استامینوفن بده در کل آدرینا از بچگی تا حالا خیلی کم بهش دارو دادم چون خدا رو شکر نیازی ندیدم که بهش دارو بدم حتی وقتی هم واکسن میزد اگر میدیم تب نداره و بیتاب هم نیست خیلی استامینوفن هم نم...
9 شهريور 1392

بدون عنوان

  هر روزخوشکل خانم همینکه از خواب بیدار میشه میره داخل حمام برای شیطونی کردن این کادوها رو زمانی که جهرم بودیم مامان بزرگی برای پرنسس خانم خریده بود فدای اون ایستادنت بشم نفسمممممممم اینجا هم پرنسس خانم برده بودمش حمام بعدش خوشکل خانم منو برد طرف تنقلات و اسمارتیز رو برداشت و اورد داخل اتاق و مشغول خوردنشون شد اینجا هم جیگر خانم حسابی مشغول بازی کردن بود مامان قربون اون نشستنت بشه عسلم طلا خانم حسابی سرش با اسباب بازیهاش گرم بود این پلنگ صورتی هم وقتی جهرم رفته بودیم بازار ,خودش آدریناجونم انتخاب کرد ...
7 شهريور 1392

بدون عنوان

مامان قربون اون اخمت بشه چند روزی که خونه بابا بزرگش بودیم حسابی داخل حیاط میرفت و بازی میکرد اینجا هم مامان بزرگی اومد گل پیچک گذاشت رو سر آدرینا جون این عکسها هم وقتی خونه خاله خودم بودیم گرفتم پرنسس خانم هر کجا میره یه تاب پبدا میکنه امروز یک کلمه دیگه هم خوشکل خانم یاد گرفت (تاب تاب) از این عکس به بعد هم مربوط میشه به روزی که بابا میثم جون آدرینا  از بندر اومد دنبالمون   ...
6 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آتشین می باشد